در كتاب مستطاب مقراض نامه «ابوالفضول» آمده تندروان اعم از افراطي و تفريطي در ميان ملل چون دولبه قيچي (مقراض) بوده كه گرچه در دو جهت مخالف حركت ميكنند اما در بريدن به يك كار مشغولند.
براي اثبات نظريهاش حكايتي آورده است.
گويند در عهد جديد حكيم حسن ذوالمفتاح «صاحب كليد» بر خطه پارس حكم ميراند امراي اين خطه را رسم بود چون هفته اول پاييز در رسد به آن سوي دنيا بروند و با ديگر امرا ديدار كنند و نظريه از خود ابراز كنند ابراز كردني!!
مولانا شيخ حسن در اوان كار بود و كليد مخصوص را برداشت تا قفل زنگ زده كدورت با اهالي باختر و فرنگ را باز كند كه تند روان از هر دو سو قيچي وار بر وي تاختند.
حاكم قلعه بني اسرائيل كه رنگ مظلوم نمايياش پريده بود با حاميان تندرويهاي خود دست بر دست هم داده و فرياد برآورده تا مبادا (حسنين) يعني (حسن پارسي) و (حسين اوبامايي) صلح و سازش كنند كه سر او كلاه خواهد ماند!!
و از اين سو بعضي از تندروان خودي هم به سركردگي بعضي از افراد چون استاد دشمن شناس و جاسوس ياب مولانا صاحبالشريعه، كيهان نورد و تاريخ ساز كه گاهي به همه چيز و همه كس الا جنگ و خودش مخالف بود فرياد برآورد و نزديك بود گريبان چاك و موي از محاسن بركند كه اگر در چند ماه آينده (حسنين) به صلح در آيند شايد رشتهها در بازار پنبه گردد و از رونق بازماند.
چون خاتمالملك از ملوك پيشين و پيشنهاد دهنده گفتگوي تمدنها بارها به زبان حال شايد فرموده باشد ما ديگر گرد اين چيزها نگرديم!
اصلاً چرا خودتان تشريف نميبريد تا قضيه را يكسره كنيد.!!!
آيا خوانندگان آيينه تاييد نميكنند كار زبان دراز به هذيان گويي رسيده است.!!!
زباندراز
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 24,دسامبر,2024